منتظران آقا(عج)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
  • ۱۴ تیر ۹۳، ۰۰:۰۹ - س
    سلام
مواضع اخ?ر رئ?س جمهور ا?الات متحده آمر?کا درباره ماه?ت تحر?م‌ها? ضدا?ران?،‌ عمق راهبرد? تاک?دات
 رهبر معظم انقلاب و آ?نده‌‌نگر? ا?شان را پس از 17 ماه کاملا روشن‎ کرد.

به گزارش جهان ن?وز، رهبر معظم انقلاب در تار?خ سوم مردادماه ?? در جمع کارگزاران جمهور? اسلام? سخنان مهم? را درباره ماه?ت تحر?م ها ب?ان کردند که پس از رو?دادها? اخ?ر در س?است خارج? ا?ران،‌ ارزش و اهم?ت راهبرد? آن بر همگان روشن شده است.          
                                                                                                                   
ا?شان در آن سخنران? تصر?ح کردند: ?ک واقعیت دیگر هم این است که اگر کشور در مقابل فشارهاى دشمن - از جمله در مقابل همین تحریمها و از این چیزها - مقاومت مدبرانه بکند، نه فقط این حربه کُند خواهد شد، بلکه در آینده هم امکان تکرار چنین چیزهائى دیگر وجود نخواهد داشت؛ چون این یک گذرگاه است، این یک برهه است؛ کشور از این برهه عبور خواهد کرد. این چیزهائى که الان آنها تهدید میکنند، تحریم میکنند، جز آمریکا و جز رژیم صهیونیستى، هیچ کس ذى‌نفع از این تحریمها نیست. دیگران را با زور و با فشار و با رودربایستى و با این چیزها وارد میدان کردند. خب، پیداست که زور و فشار و رودربایستى نمیتواند خیلى ادامه پیدا کند - یک مدتى است - شاهدش هم این است که مجبور شدند بیست تا کشور را از همین تحریمهاى نفتى و امثال اینها استثناء کنند! دیگرانى هم که استثناء نشدند، خودشان مایل نیستند، و بیش از آنچه که ما بخواهیم یا همان اندازه که ما میخواهیم، آنها دنبال راه‌حل میگردند. بنابراین بایستى مقاومت کرد. خب، اینها واقعیتهاى ملموس است. اینهائى که عرض کردم، هیچکدامش تحلیل نبود، ذهنى نبود؛ چیزهائى است که مشاهده میکنیم.

حدود 17 ماه پس از ا?ن سخنان راهبرد?، باراک اوباما در اظهارات? در موسسه بروک?نگز و گفتگو با سابان ضمن تا??د صحت آن، عمق و اهم?ت دستور رهبر انقلاب رو ب?ش از پ?ش روشن کرد.

اوباما در تار?خ ?? آذر ?? در پاسخ به ا?ن پرسش سابان که "ما می توانیم کار خودمان را کنترل کنیم اما آیا می توانیم کار دیگران را نیز در قبال تحر?مها کنترل کنیم؟" عنوان کرد:

یکی از مسائلی که ما را همیشه نگران می کرد این بود که اگر در تلاش برای حل و فصل دیپلماتیک این مسئله حسن نیت نشان ندهیم ، تحریم‌ها به تدریج فرو می‌ریزد.

بخاطر داشته باشید دو سال کار فشرده دیپلماتیک موجب شد این تحریم ها شکل بگیرد. اینها فقط تحریم های یکجانبه آمریکا نیست بلکه تحریم هایی هستند که در آن روسیه ، چین و برخی از متحدان مان از جمله کره جنوبی و ژاپن که تحریم ها را پرهزینه می بینند ، مشارکت دارند.اما به همین علت است که این تحریم ها مفید واقع شده اند. ...... فکر می کنم خلاصه اختلافات بین من و نتانیاهو درباره مسئله ژنو ا?ن است که (به اعتقاد نتان?اهو) اگر ما فقط فشارها اعم از تحریم های جدید ، تحریم بیشتر ، تهدید نظامی و ... را افزایش دهیم ایران در نهایت تسلیم می شود. اما پاسخ من دو نکته است: اول?ن نکته درباره علت جواب دادن تحریم هاست و آن ا?ن است که دیگر کشورها مطمئن هستند که ما تحریم را فقط بخاطر تحریم وضع نکرده ایم بلکه واقعاً به این علت وضع کردیم که ایران را به میز مذاکره بیاوریم و مسئله را حل و فصل کنیم. و اگر برداشت بین المللی این بود که ما در حل و فصل دیپلماتیک این مسئله حسن نیت نداریم ، واقعاً ساختار تحریم ها فرو می ریخت.

ب? شک تامل و بررس? ا?ن رو?داد و سخنان، راهگشا و نشانگر مس?ر درست برا? نوع برخورد با غرب و گروه 1+5 است؛ موضوع? که افکار عموم? همزمان با حما?ت از دستگاه د?پلماس?، اجرا? آن را از دولتمردان انتظار دارند. 

همچن?ن تجربه اخ?ر ا?ن واقع?ت را نشان داد که تاک?دات راهبرد? و آ?نده نگرانه رهبر انقلاب، تک?ه گاه? محکم برا? مسئولان خواهد بود.
منبع: جهان ن?وز

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۲:۵۳
سرباز گمنام
سالها به دنبال ?ک? از اشرار بزرگ س?ستان و بلوچستان بود?م. ا?ن شرور هم در مسأله
 قاچاق مواد مخدر فعال?ت ز?اد? داشت و هم تعداد ز?اد? از پاسداران را به شهادت رسانده بود.

به گزارش جهان، حافظان امن?ت کشور، همواره درصدند تا ترور?ست ها و اشرار عامل ناامن? را در چنگال قانون گرفتار کنند. چند?ن سال پ?ش ?ک? از ا?ن اشرار توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلام? دستگ?ر م? شود. اما پس از دستگ?ر? و اطلاع ?افتن رهبر معظم انقلاب از ماجرا، ا?شان دستور به آزاد? ا?ن شرور م? دهند. ?ک? از سرداران بزرگ سپاه در ب?ان جزئ?ات ا?ن واقعه م? گو?د:     

سالها به دنبال ?ک? از اشرار بزرگ س?ستان و بلوچستان بود?م. ا?ن شرور هم در مسأله قاچاق مواد مخدر فعال?ت ز?اد? داشت و هم تعداد ز?اد? از پاسداران را به شهادت رسانده بود. بالاخره توانست?م با روشها? پ?چ?ده اطلاعات? او را به منطقه ? خاص? برا? مذاکره دعوت کن?م. پس از ورود او و همراهانش به آنجا دستگ?رشان کرد?م و به زندان انداخت?م. خ?ل? خوشحال بود?م. او کس? بود که م? توانست حکم قضا?? اش مثلا پنجاه بار اعدام باشد.

در جلسه ا? که خدمت مقام معظم رهبر? رس?ده بود?م، ا?ن مسأله را مطرح کردم و خبر دستگ?ر? و شرح ما وقع را به ا?شان گفتم و منتظر عکس العمل مثبت و خوشحال? ا?شان بودم.

رهبر معظم انقلاب بلافاصله فرمودند:«هم?ن الآن بگو??د آزادش کنند»!!!

من بدون چون و چرا زنگ زدم و بلافاصله با تعجب بس?ار ز?اد پرس?دم: آقا! چرا؟ من اصلا متوجه نم? شوم که چرا با?د ا?ن کار را م? کردم؟ چرا دستور داد?د آزادش کن?م؟

رهبر? گفتند:«مگر نم? گو?? دعوتش کرد?م؟»

دستور اسلام است که اگر از کس? دعوت م? کن? و مهمان توست، حت? اگر قاتل پدرت هم باشد حق ندار? او را آزار ده?.

من بعد از ا?ن جمله خشکم زد و البته ا?شان فرمودند:«حتما دستگ?رش کن?د.» چند? بعد ما هم در ?ک عمل?ات سخت د?گر دستگ?رش کرد?م.

+ ا?ن ماجرا آدم را ?اد ماجرا? مسلم بن عق?ل و ابن ز?اد در خانه ? هان? م? اندازد...
+خدا?ا تو را به خاطر داشتن چن?ن رهبر عز?ز? شکر م? گو?م...
+مرگ بر ضد ولا?ت فق?ه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در ادامه مطلب هم درس? اخلاق? از آقا? سع?د جل?ل? گذاشتم
حتما بخون?د
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۸:۱۲
سرباز گمنام
?ک هفته بود کارتها? عروس? رو? م?ز بودند. هنوز تصم?م نگرفته بود چه کسان? را دعوت کند. ل?ست مهمانها و کارها? عروس? ذهنش را پر کرده بود…


برا? عروس مهم بود که چه کسان? حتما در عروس? اش باشند. از ا?نکه دا??ش سفر بود و به عروس? نم? رس?د دلخور بود…
کاش م? آمد …
خ?ل? از کارت ها مخصوص بودند. مثلا فلان دوست و فلان رئ?س … خودش کارتها را م? برد با همسرش! سفارش هم م?کرد که حتما ب?ا?ند…
اگر ن?ا??د دلخور م?شوم. دلش م? خواست عروس? اش بهتر?ن باشد. همه باشند و خوش بگذرانند. تدارک هم د?ده بود. آهنگ و ارکست هم حتما با?د باشند، خوش نم? گذرد بدون آنها!!!
بهتر?ن تالار شهر را آذ?ن بسته ام. چند تا از دوستانم که خوب م?رقصند حتما با?د باشند تا مجلس گرم شود. آخر شوخ? نبود که. شب عروس? بود…
همان شب? که هزار شب نم?شود. همان شب? که همه به هم محرمند. همان شب? که وقت? عروس بله م?گو?د به تمام مردان شهر محرم م?شود ا?ن را از ف?لم ها?? که در فضا? سبز داخل شهر م?گ?رند فهم?دم…
همان شب? که فراموش م?شود عالم محضر خداست. آهان ?ادم آمد. ا?ن تالار محضر خدا ن?ست تا م? توان?د معص?ت کن?د. همان شب? که داماد هم آرا?ش م?کند. همه و همه آمدند حت? …
اما ………………… کاش امام زمانمان “عج” بود.
حق پدر? دارد بر ما…
مگر م? شود او نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عروس برا?ش کارت دعوت نفرستاده بود، اما آقا آمده بود.
به تالار که رس?د سر در تالار نوشته بودند:
(ورود امام زمان”عج” اک?دا ممنوع!)
دورترها ا?ستاد و گفت: دخترم عروس?ت مبارک!
ول? ا? کاش کار? م?کرد? تا من هم م? توانستم ب?ا?م …. مگر م?شود شب عروس? دختر، پدر ن?ا?د. من آمدم اما …
گوشه ا? نشست و دست به دعا برداشت و برا? خوشبخت? دختر دعا کرد….
?ا صاحب الزمان شرمنده ا?م ...
 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۱۷:۳۲
سرباز گمنام

ش?خ آمر?کا?? و شبکه امام حس?ن ؛ توه?ن به نظام اسلام? و امام خامنه ا?

+ فیلم


روحان? نما?? با نام صادق ش?راز? که شبکه ? ماهواره ا?ِ "امام حس?ن ت? و?" را قبل ها راه انداز? کرده بود ، در شبکه ها? خود به تبل?غ و تمج?د قمه زن? پرداخته است و در خانه ? خود که در عکس ز?ر مشاهده م? کن?د مراسم قمه زن? راه انداخته است :



فتاوا? صادق حس?ن? ش?راز? در مورد قمه زن? :


آ?ا قمه زن? در روز عاشورا و همچن?ن سا?ر شهادت ها حلال است ?ا حرام ؟

قمه زنى جا?ز بلکه مستحب !!!!! و از شعائر حس?نى !!!!! مى باشد و مواسات با رسول خدا و حضرت صد?قه کبرى فاطمه زهرا و مولا ام?ر مؤمنان و اهل ب?ت سلام الله عل?هم اجمع?ن م?باشد .


بعض?‌ها م?‌گو?ند بجا? قمه زدن در روز عاشورا ب?ا??د خون خود را اهدا? ب?ماران کن?د . نظرتان راجع به ا?ن موضوع چ?ست ؟ 

اهدا? خون بس?ار مطلوب است ، ولکن ه?چ چ?ز جا? قمه زدن روز عاشورا را نم?‌تواند بگ?رد !!!!! ، لذامؤمنان و محبان اهل ب?ت عل?هم السلام سع? بر آن داشته باشند که روز عاشورا قمه بزنند و روز م?لاد حضرت ، خون خود را اهدا نما?ند . 


شبکه ماهواره ا?ِ امام حس?ن (عل?ه السلام) ?ک? از شبکه ها? صادق ش?راز? است که سابقه تبل?غ قمه زن? ، خراب کردن چهره ? مذهب تش?ع در د?د مردم جهان ، توه?ن به ولا?ت فق?ه و شخصِ امام خامنه ا?(حفظه الله) ، ا?جاد اختلاف شد?د ب?ن ش?عه و سن? ، حما?ت از فتنه ?? و حمله به نظام مقدس جمهور? اسلام? را دارد . 

شبکه ها? متنوع? که توسط صادق ش?راز? اداره م? شوند با نام دفاع از د?ن و اهل ب?ت (عل?هم السلام) ،پ?کره ? د?ن را هدف قرار داده اند . تعدد شبکه ها? ا?شان در عکس ز?ر قابل رو?ت است :

مشخص ن?ست هز?نه ? فوق العاده سنگ?ن چن?ن شبکه ها?? که ب?ست و چهار ساعته برنامه دارند و ?ک پ?ام تبل?غات? هم در آن ها پخش نم? شود از کجا تام?ن م? گردد ؟!؟! ( البته تا حدود? از طرز فعال?ت ا?ن نامردها معلومه که تنها استکبار م?تونه ا?ن همه کمک به ا?ن شبکه ها کنه که علاوه بر تشد?د اختلاف ب?ن ش?عه و سن? ، به تضع?ف و حمله به نظام اسلام? و ولا?ت فق?ه و . . . بپردازند . . . !!! )


پ ، ن : آدم وقت? ا?ن چ?زها رو م? ب?نه ب?شتر به مظلوم?ت نظام اسلام? و امام خامنه ا? پ? م?بره که چطور ?ک سر? تندرو که باعث ذلت اسلام هستن به ا?ن ارزش ها هجوم م? برند . از خدا م?خوام که روز به روز به رسوا?? و ب? آبرو?? ا?ن اشخاص اضافه کنه . منبع درآمد? ا?ن فعال?ت ها کاملاً مشخص هست که کشورها?? نظ?ر انگلستان ، آمر?کا ، طفل حروم زاده ، اسرائ?ل ، و د?گرمستکبر?ن جهان عاشق ا?نگونه کارها هستن و سابقه ? خ?ل? خوب? در ا?ن کارها دارن . وقت? به تعدد و ک?ف?ت کار کردن ا?ن شبکه ها و اشخاص نگاه م? کنم دوست دارم از غصه زار بزنم که دشمنان ولا?ت فق?ه که به گفته ? روح الله کب?ر همان ولا?ت رسول الله هستش ، چطور دارن تلاش م? کنن و در رسانه ها و جهان فعّال هستن ول? ما ا?ران? ها و معتقدان به ولا?ت و اسلام ناب دست رو? دست گذاشته ا?م و با وجود ا?ن همه شبکه داخل? ، ه?چ شبکه ا? به نام : " ولا?ت فق?ه ت? و? ، مهدو?ت ت? و? ، زم?نه سازان ظهور ت? و? ، انقلاب اسلام? ت? و? ، وحدت ت? و? و . . . " ندار?م و خودمون رو با شبکه ها?? مثل نس?م ، آ? ف?لم ، نما?ش و . . . مشغول کرده ا?م و دنبال باز? هست?م . به خدا قسم نم? تون?م جواب امام زمان عج رو بد?م . کار? کن?د .       


برا? د?دن دو ف?لم از توه?ن ها و ضربه ها? ا?ن شبکه به نظام اسلام? و ولا?ت فق?ه 
به ادامه مطلب برو?د . . . 

 
منبع : وبلاگ در انتظار ?ار
۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۵
سرباز گمنام

ب?ن نماز ، وقت دعا گر?ه م? کن?
با هر بهانه در همه جا گر?ه م? کن?
در التهاب آهِ خودت آب م? شو?
م? سوز? و بدون صدا گر?ه م? کن?
هر چند زهر قلب تو را پاره پاره کرد
اما به ?اد کرب و بلا گر?ه م? کن?
اصلاً خود تو کرب و بلا? مجسّم?
وقت? برا? خون خدا گر?ه م? کن?
آبِ خوش از گلو? تو پا??ن نم? رود
با ناله ها? وا عطشا گر?ه م? کن?
با ?اد روزها? اسارت چه م? کش? ؟
هر شب بدون چون و چرا گر?ه م? کن?
با ?اد زلفِ خون? سرها? ن? سوار
هر صبح با نس?م صبا گر?ه م? کن?
هم پا? ن?زه ها همه جا گر?ه کرده ا?
هم با تمام مرث?ه ها گر?ه م? کن?
د?گر بس است "چشم ترت درد م? کند "!
از بس که غرق اشک عزا گر?ه م? کن?


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۲ ، ۰۷:۳۰
سرباز گمنام
...

اما در ب?‌شرمانه‌تر?ن اقدام پدر ?ک? از شهدا? هسته‌ا? حاج رح?م احمد? روشن هدف ا?ن عمل?ات رسانه‌ا? قرار گرفت. سا?ت تدب?ر که از سا?ت‌ها? اصل? حام? دولت به شمار م?‌آ?د، در اقدام? توه?ن‌آم?ز و ب?‌سابقه، پس از خوددار? خانواده شه?د روشن از حضور در برنامه استقبال از وز?ر خارجه و کنفرانس خبر? ر??س‌جمهور? و مصاحبه پدر شه?د مبتن? بر نقد توافق ژنو و انتقاد از اخراج ت?م شه?د احمد? روشن از سازمان انرژ? اتم?، با انتشار متن? ا?ن پدر شه?د را متهم به حاش?ه‌ساز?، تهمت زن? و تضع?ف مذاکرات، سطح?‌گر?، هز?نه کردن خون فرزند خود برا? اغراض س?اس?، غرض‌ورز? س?اس?، و برخورد س?اس? کرد.


ا?ن اقدام ب?‌سابقه در توه?ن به خانواده شهدا، آن هم تنها به جرم انتقاد از روند مذاکرات و اخراج همکاران فرزند شه?دشان از انرژ? اتم?، و حاضر نشدن در کنفرانس خبر? و استقبال از وز?رخارجه به دل?ل انتقاد به مذاکرات و انتقاد از اخراج ت?م فرزند شه?دشان روشن نه تنها ?ک حرکت زشت و ب?‌سابقه که در تضاد با اعتدال و شعارها? ر??س جمهور است. فارغ از ا?ن‌که ا?ن نوع برخورد با منتقد?ن و زدن لکه ننگ و ا?جاد مارپ?چ سکوت و زندان سراسرب?ن ناپذ?رفته است. برخورد ا?ن‌گونه با خانواده‌ها? شهدا آن‌هم به جرم انتقاد در چارچوب نظام و عدم رأ? دادن به ر??س جمهور منتخب در طول انتخابات، اقدام زشت ب?‌سابقه‌ا? است که اگر برخورد جد? با آن صورت نپذ?رد در دراز مدت، نه تنها زم?نه انزوا? فرزندان انقلاب که زم?نه? عقب‌نش?ن? جد? از ارزش‌ها را فراهم م?‌کند.

حال سؤال ا?نجاست آ?ا ر??س‌جمهور، که در طول ماه‌ها? گذشته بر رو? عملکرد رسانه‌ها? زنج?ره‌ا? مکتوب و مجاز? که به نام حما?ت از ا?شان رفتارها?? ا?ن‌گونه داشته‌اند، باز هم سکوت اخت?ار خواهند کرد، و راه برا? تبد?ل کشور به پادگان و زندان برا? منتقد?ن باز خواهد ماند. آ?ا ر??س جمهور نبا?د بر اساس آموزه‌ها? علو? بر دهان متملقان خاک بپاش?د و با تندرو? و توه?ن به خانواده شهدا به نام اعتدال و حما?ت از ا?شان برخورد کنند ?ا زندان سراسرب?ن و مارپ?چ سکوت ا?جادشده به‌وس?له رسانه‌ها? حام? ا?شان از نقد منتقد?ن به سمت توه?ن به خانواده‌ها? شهدا و مبان? انقلاب حرکت خواهد کرد؟ فارغ از دولت که طب?عتاً در ا?ن قض?ه ذ?‌نفع به حساب م?‌آ?د، آ?ا قوه قضائ?ه نسبت به ا?ن توه?ن به حر?م خانواده شهدا اقدام? از خود نشان نخواهد داد؟

برا? خواندن متن کامل به جهان ن?وز مراجعه کن?د 

منبع: جهان ن?وز

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۲ ، ۰۷:۰۹
سرباز گمنام

در دانشگاه به قول خودش روشنفکر بود . ?ک روز فهم?د که من بس?ج? هستم . جلو? جمع برگشت گفت : شن?ده ام تو هم چماق بدست? ؟ گفتم بله چماق بدستم . زمان دفاع مقدس که امثال تو سوراخ موش اجاره م? کردند چماقمان را برداشت?م و به شکل اسلحه در آورد?م و برا? شماها س?نه سپر کرد?م . بعد از دفاع که شما ها دنبال عشق و حالتان بود?د چماقمان را دست گرفت?م و شکل کلنگ در آورد?م و شروع به آبادان? کشور وساختن سد ها و جاده ها و ن?روگاه ها کرد?م . وقت? زلزله بم و س?ل گلستان و زلزله آذربا?جان و ... آمد و شماها در خانه ها? خود لم م? داد?د و فر?اد انسان دوست? سر م?داد?د چماق ها?مان را برداشت?م و به شکلبرانکارد در آورد?م و رفت?م تا مردم را از ز?ر آوار و گل و لا? در ب?اور?م . زمان? که شما به فکر کو? دانشگاه وعشق باز? ها?تان بود?د چماق ها? مان را برداشت?م و به شکل ب?ل در آورد?م و رفت?م اردو ها? جهاد? تا بهمحرومان کشور کمک کن?م . زمان? که شما ها دنبال ناموس مردم بود?د و عده ا? ب? غ?رت مثل خودتان دنبال ناموستان بودند چماق ها?مان را برداشت?م تا از ناموس شما ها دفاع کن?م .



اما شما ها چه کرد?د ؟ مگر نم?گو??د روشنفکر هست?د ؟ مگر نم?گو?د گفتگو? تمدن ها ؟ پس چرا چماقتان را برداشت?د و مثل شعبان ب? مخ ها کشور را به آشوب کش?د?د ؟ ش?شه ها را شکست?د ، ماش?ن ها را آتش زد?د ، خ?ابان ها را بست?د ، از ب?گانه دفاع کرد?د ، به کشور خ?انت کرد?د ، به اقتصاد ضربه زد?د ، اوتو ها و لباسشو?? ها را در ساعت 8 شب روشن کرد?د تا برق ب?مارستان ها قطع شود و .... پس کو آن همه شعار ها? قشنگتان ؟ پس کو روشنفکر?تان ؟ بله من چماق بدستم و به ا?ن چماق بدست? افتخار م? کنم اما تو چ? ؟

پ,ن : هفته بس?ج بر رهبر کب?ر آزادگان جهان و مقام معظم رهبر? و تمام در?ادلان مبارک و فرخنده باد .

منبع: ,وبلاگ  در انتظار ?ار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۲ ، ۰۹:۲۳
سرباز گمنام


برگ در هنگام زوال م? افتد و م?وه در هنگام کمال؛

بنگر که چگونه م? افت?؛ چون برگ? زرد ?ا س?ب? سرخ؟

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۲ ، ۲۱:۰۰
سرباز گمنام

از یکی از مسئولین اطلاعات پرسیدم: "یعنی چی گردانها محاصره شدن آخه عراق که جلو نیومده اونها هم که توی کانال سومو دوم هستن". اون فرمانده هم جواب داد: "کانال سومی که ما تو شناسایی دیده بودیم با این کانال فرق داره، این کانال و چندکانال فرعی دیگه رو عراق ظرف همین دو سه روز درست کرده. این کانالها درست به موازات خط مرزی بود ولی کوچکتر و پر ازموانع. "بعد ادامه داد: " گردانهای خط‌شکن برای اینکه زیر آت?ش دشمن نباشن رفتن داخل کانال. با روشن شدن هوا تانکهایعراقی هم جلو اومدن و دو طرف کانال روبستن. عراق هم همین طور داره رو سر اونها آتیش می‌ریزه". بعد کمی مکث کرد وادامه داد: "می‌دونی عراق شانزده نوع مانع سر راه بچه‌ها چیده بود . می‌دونی عمق موانع نزدیک چهار کیلومتر بوده، می‌دونی منافقین تمام اطلاعات این عملیات رو به عراقی‌ها داده بودن. " خیلی حالم گرفته شد ، با بغض گفتم: "حالا باید چیکارکنیم" گفت: "اگه بچه‌ها بتونن مقاومت کنن یه مرحله دیگه از عملیات رو انجام می‌دیم و اونها رو می‌یاریم عقب"

 در همین حین بیسیم‌چی مقر گفت: "از گردان‌های محاصره شده خبر اومده"، همه ساکت شدند، بیسیم‌چی گفت: "میگه برادر یاری با برادر افشردی دست داد". این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان حنظله به شهادت رسید. عصر همان روز هم خبر رسید حاج حسینی و ثابت‌نیا، معاون و فرمانده گردان کمیل هم به شهادت رسیدند. توی قرارگاه بچه‌ها همه ناراحت بودند و حال عجیبی در آنجا حاکم بود.

 ***

بیستم بهمن ماه، بچه‌ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه ‌شدند. صبح، یکی از رفقا رادیدم که از قرارگاه می‌آمد پرسیدم:"چه خبر؟" گفت: "الان بیسیم‌چی گردان کمیل تماس گرفته بود و با حاج همت صحبت کرد و گفت:" شارژ بیسیم داره تموم میشه، خیلی از بچه‌ها شهید شدن، برای ما دعاکنین، به امام هم سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت می‌کنیم".

بق?ه در ادامه مطلب


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۱۶:۵۰
سرباز گمنام

پائیز سال شصت و یک بار دیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم .این‌بار نَقل همه مجالس توسل‌ها? ابراهیم به حضرت زهرا (س) بود، به منطقه سومارکه رفتیم و به هر سنگری که سر می‌زدیم از ابراهیم می‌خواستن که برای اونها مداحی کنه و از حضرت زهرا (س) بخوانه.

 شب در جمع بچه‌های یکی ازگردان‌ها شروع به مداحی کرد صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی می‌کردن و صداش رو تقلید می‌کردن وچیزهائی می‌گفتن که خیلی ناراحت شد. ابراهیم عصبانی شد و می‌گفت:"من مهم نیستم، اینا مجلس حضرت رو شوخی گرفتن. برای همین دیگه مداحی نمی‌کنم". هر چه می‌گفتم: "آقا ابرام، حرف بچه‌ها رو به دل نگیر، تو کار خودت رو بکن"، بی‌فایده بود آخر شب هم که برگشتیم مقر، قسم خورد که :"دیگه مداحی نمی‌کنم".

  ساعت حدود یک نیمه شب بود که خسته و کوفته خوابیدم. قبل از اذان صبح متوجه شدم که کسی دستم را تکان می‌دهد. چشمانم را به سختی باز کردم. چهره نورانی ابراهیم بالای سرم بود. من رو صدا زد و گفت: "پاشو الان موقع اذانه" من هم بلند شدم. با خودم گفتم: "این بابا انگار نمی‌دونه خستگی یعنی چی؟" البته می‌دونستم که او هر ساعتی هم بخوابه ،قبل از اذان بیداره و مشغول نماز می‌شه. ابراهیم بچه‌های دیگه رو هم صدا زد و بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح رو به راه انداخت.

بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع به خواندن دعا کرد و بعد هم مداحی حضرت زهرا(س) . اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه بچه‌ها را جاری کرد. من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم رو دیده بودم از همه بیشتر تعجب ‌کردم، ولی چیزی نگفتم. بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه‌ها به سمت سومار برگشتیم. ب?ن راه دائم در فکر کارهای عیجب ابراهیم بودم.

یکدفعه نگاه معنی‌داری به من کرد و گفت: "می‌خوای بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خوندم؟" گفتم: "خوب آره، شما دیشب قسم خوردی که..." پرید تو حرفم و گفت: "چیزی که بهت می‌گم تا زنده‌ام جایی نقل نکن". بعد ادامه داد:"دیشب خواب به چشمم نمی‌اومد ول? نیمه‌های شب کمی خوابم برد، یکدفعه دیدم وجود مطهرحضرت صدیقه طاهره(س) تشریف آوردند و گفتند: "نگو نمی‌خوانم، ما تو را دوست داریم. هر کس گفت بخوان تو هم بخوان" دیگه گریه امان صحبت کردن بهش نمی‌داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی کردن ادامه داد.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۴:۵۷
سرباز گمنام

بازگشت عج?ب ?ک شه?د در شب تاسوعا!
شه?د «عل?رضا کر?م?» متولد ?? شهر?ور سال ???? مقارن با ا?ام ماه مبارک رمضان در محله س?رجان اصفهان است؛ او در خردسال? دچار ب?مار? شد و پزشکان معتقد بودند که ز?اد زنده نم?‌ماند، به طور? که در ? سالگ? کبد و? از ب?ن رفت و د?گر ام?د? به زنده ماندنش نبود.   پدرش، عل?رضا را نذر آقا ابوالفضل(ع) کرد و آن روز ا?ن کودک به طور معجزه‌آسا?? شفا گرفت و حت? سال‌ها بعد قهرمان ورزش‌ها? رزم? شد.   با آغاز جنگ تحم?ل? رژ?م بعث عراق عل?ه ا?ران، عل?رضا هم به م?دان رزم شتافت و در عمل?ات «محرم» در اثر اصابت گلوله خمپاره سر و دست و پا?ش مجروح شد؛ بعد از پا?ان دوران مجروح?ت به جبهه بازگشت و فرمانده گردان ام?رالمؤمن?ن(ع) به خاطر شجاعت و مد?ر?ت? که عل?رضا از خود نشان داده بود، مسئول?ت دسته دوم از گروهان ابوالفضل(ع) را به او داد.   
نفر وسط عل?رضا کر?م? عل?رضا در آخر?ن د?دار با خانواده‌اش به مادر م?‌گو?د: «ما مسافر کربلائ?م، راه کربلا که باز شد برم?‌گرد?م» و در پا?ان آخر?ن نامه‌ا? هم که فرستاد، نوشته بود «به ام?د د?دار در کربلا».   عل?رضا در عمل?ات «والفجر ?ک» در منطقه فکه حضور پ?دا ‌کرد؛ در ا?ن عمل?ات هر دو پا?ش مورد هدف گلوله‌ بعث?‌ها قرار گرفت؛ فرمانده‌اش تلاش م?‌کرد تا او را به عقب برگرداند، اما عل?رضا م?‌گو?د: «شما فرمانده‌ا? برو بچه‌ها منتظرت هستند».   عل?رضا در حال? که رو? زم?ن افتاده و به سخت? م?‌خواست خودش را به سمت تپه‌ها بکشاند، ناگهان ?ک? از تانک‌ها? بعث به سرعت به سمت و? رفته و از رو? پاها?ش رد م?‌شود، عل?رضا?? که فقط 16 سال داشت...   
گردان حضرت اباالفضل(ع)   برادر شه?د، از روز? م?‌گو?د که عاشق حضرت ابوالفضل(ع) برم?‌گردد: آمدم خانه، مادرم ه?جان زده بود، با رنگ پر?ده گفت: «عل?رضا برگشته! پسر من بعد 16 سال برگشته» کم? مادر را نگاه کردم و گفتم: «آخه مادر چرا نم?‌خواه? قبول کن?، پسرت شه?د شده، جنازه‌اش هم تو? فکه مانده».   مادر گفت: «به خدا چند دق?قه پ?ش آمد، دست من را بوس?د و گفت: خسته‌ام، بعد رفت تو? اتاق و خواب?د».   ظهر همان روز اخبار اعلام کرد: فردا بعد نماز جمعه 3 هزار شه?د در تهران تش??ع خواهند شد، خبر بعد? ا?ن بود که اول?ن کاروان زائران ا?ران? امروز به طور رسم? وارد کربلا شد! ?کباره رنگم پر?د، حالا علت حضور عل?رضا و صحبت‌ها? مادر را فهم?ده بودم، عل? گفته بود: «من برم?‌گردم اما زمان? که راه کربلا باز شود!» حالا هم راه کربلا به طور رسم? باز شده.   با بن?اد شه?د تماس گرفت?م، کاملاً صح?ح بود، «عل?رضا کر?م?» اعزام? از اصفهان ?ک? از شهدا بود، چند روز? تا محرم باق? مانده بود، ما هم صبر کرد?م تا پ?کر عل?رضا ب?ا?د بعد مراسم بگ?ر?م اما خبر? نشد!   به سپاه و بن?اد شه?د و....مراجعه کردم، گفتند: شا?د تشابه اسم? بوده، خلاصه هر کس? چ?ز? گفت و ما هم نا ام?د شد?م؛ اما چند روز بعد پ?کر عل?رضا بازگشت! ا?ن مسئله عاد? نبود، پ?کر عل?رضا درست شب تاسوعا به اصفهان آمد، شب ابوالفضل العباس(ع)، همان شب او را به مسجد آوردند.   ا?ن عاشق آقا ابوالفضل(ع) در شب تاسوعا تش??ع شد، صبح روز بعد هم با مراسم با شکوه? پ?کر او را به خاک سپرد?م.   
آخر?ن دست نوشته عل?رضا   ?ک? از بچه‌ها? تفحص آمده بود خانه ما و م?‌گفت: «ا?ن شه?د به خواب عل?رضا غلام? مسئول گروه ما آمده  و گفته بود: وقت آن رس?ده که من برگردم!» بعد هم محل حضور خودش را گفته بود!   عل?رضا تاکنون مشکل سفر کربلا? بس?ار? را حل کرده! اصلاً به همه من و شما در آنجا وعده کرده! در پا?ان آخر?ن نامه‌اش خطاب به همه ما نوشته بود: «به ام?د د?دار در کربلا، برادر شما عل?رضا کر?م?».   
منبع:وبلاگ امام غر?ب

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۲ ، ۰۷:۲۹
سرباز گمنام
السلام ا? واد? کرببلا

السلام ا? سرزم?ن پر بلا

السلام ا? جلوه گاه ذوالمنن

السلام ا? کشته ها? ب? کفن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عالم همه قطره و در?است حس?ن ، خوبان همه بنده و مولاست حس?ن ، ترسم که شفاعت کند از قاتل خو?ش ، از بس که کَرَم دارد و آقاست حس?ن
 
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۷:۰۰
سرباز گمنام
حتما به ل?نک ز?ر سر بزن?د

عنوان پستش هست:

عاشورا و ش?طان?سم

مس?حا? سبحان


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۶:۰۱
سرباز گمنام
این روزها چه روزهای باعظمتی است:

موسی به طورمیرود

وفاطمه(س) به خانه علی(ع)

ابراهیم بااسماعیل به قربانگاه

محمد(ص) باعلی(ع) به غدیر

وحسین(ع)باهستیش به کربلا!

ومهدی زهرابه عرفات

+ عیدتون مبارک

 همه اونایی که تو این مدت بامنو سرباز همراه بودن

 همه مهدی یاورای عزیز

 همه اونایی که میومدن ونظرنمیداددن

  اونایی که میومدن و کامنت میذاشتن( دستشون تنکس)

 اونایی که پوشیه میزنن ، چهرشونو به ما!!!هم نشون نمیدن

 اونایی که همیشه قصد سر به سر گذاشتن بقیه رو دارن

 اونایی منتظر هواپیماشون هستن و میخوان زودبپرن ( انگارپیش مااحساس غریبی میکنن)

عیدتون مبارک 

+ پیشاپیش عید غدیر هم به همه ی عاشقای مولا  تبریک میگم

  همچنین به سربازعزیز....

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۲ ، ۱۵:۳۰
سرباز گمنام

پنج نفر بود?م. قرار بود موشک? طراح? کن?م که هرکس? بتواند از رو? کاتالوگ

آن را بسازد.در عرض دوساعت با لوازم آشپزخانه و دم دست? ، سر همش و

پرتاب کند. مصطف? رو? موتور موشک کار م? کرد. تخصص من سوخت بود،

سه نفر د?گر هم کارها? کامپ?وتر? و الکترون?ک? اش را م? کردند.روز? چهار

پنج ساعت کار م? کرد?م. همان جا تو? دانشگاه م? خواب?د?م. آنقدر سرمان

گرم بود که ?ادمان رفت دم سال تحو?ل برو?م خانه.

مصطف? شش ماه? تو? ?ک? از ارگان ها? نظام? کار کرده بود، م? گفت:"

م? دون? چرا از اونجا زدم ب?رون؟ ?ه تست کوچ?ک دو روزه رو دو هفته طولش

م? دادن. با?د کل? نامه نگار? م? کرد?." اما ما هرچ?ر? م? ساخت?م، همان

جا رو? پشت بام تستش م? کرد?م. مصطف? ذوق م? کرد.

***

تکه کلامش بود" رد?ف م?شه"

خورده بود?م به مشکل.فرمول نازل موشک را پ?دا نم? کرد?م.داشت?م نا ام?د

م? شد?م. ?ک نوع س?مان خاص بود. آنقدر مصطف? به ا?ن در و آن در زد تا

بالاخره از استاد ها? دانشکده فرمولش را گرفت.

شش ماه نشد که موشک را ساخت?م. همه چ?ز همان طور? بود که سفارش

داده بودند. برد?م جاده ? قم تستش کرد?م. جواب داد.ف?لم هم گرفت?م.

***

خبر که م? رس?د فلسط?ن? ها موشک زده اند به شهرک ها? اسرائ?ل?،

مصطف? رو? پا?ش بند نبود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تو? بالکن اتاقمان گربه نگه م? داشتم. ?ک? دو روزه بود که وسط باغچه ?

خوابگاه پ?دا?ش کرده بودم. بچه ها? اتاق حساس بودند، به خاطر نجس?

پاک?. خ?ل? از گربه ? من دل خوش? نداشتند. پنج شش ماهه شده بود،

 هنوز من به ش غذا م? دادم. تو? ح?اط خوابگاه زندگ? م? کرد. چند

روز? رفتم شهرمان. وفت? برگشتم، شن?دم ?ک نفر با موتور زده به گربه،

مصطف? هم برش داشته و برده درمانگاه دانشکده ? دامپزشک?؛ نزد?ک م?دان

انقلاب. به ش واکسن زده بودند. ازش مراقبت کرده بود تا برگردم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۶:۳۵
سرباز گمنام