منتظران آقا(عج)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
  • ۱۴ تیر ۹۳، ۰۰:۰۹ - س
    سلام

با ا?ن کل?پس، 2متر خلاف? دار? دختر جان!!!/طنز

سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۰۷ ب.ظ
سال‌ها گذشت...
به برکت همان خر‌خوان?‌ها و گردن‌قوز? شدن‌ها، ه?ولا? پلشت کنکور را شکست?م و تو? ?ک دانشگاه خ?ل? تُپُل? خودمان را چپاند?م و دانشجو شد?م!
 
در دانشگاه هم خرخوان بود?م و تو? حلق استاد! رد?ف اول، صندل? اول، همان که دق?قا در موازات دماغ حضرت استاد است را برا? جلوس ملوکانه‌مان برگز?ده بود?م و از دن?ا و ماف?ها?ش فارغ بود?م. تا ا?نکه ?ک روز...
 
تا ا?ن که ?ک روز از قضا خواب مانده و د?ر رس?د?م. صندل? ها همگ? در اشغال بودند و تنها در رد?ف آخر، ?ک صندل? زهوار در‌رفته مانده بود که به ما دهن‌کج? م?‌نمود. آرام‌آرام خز?د?م و به ناچار و با هزار تُف و  لعنت رو? همان صندل?، نزول اجلال نمود?م.
 
جا?تان خال? جزوه را که رو? م?ز گذاشت?م و  گردن را صاف نمود?م...
 
ووو????????!
 
 ?ک هو?? کرک و پرم ر?خت!
 
 بنده در آن انتها همانند کوتوله‌? ف?نگ?ل? ب? نام و نشان? بودم که در م?ان انبوه سروقامتانِ طو?ل‌القد? ولو شده‌ باشم!
 
اُناث حاضر در کلاس، ?ک سر? کل?پس‌ها? پدر‌مادر‌‌ دارِ چاق و چله‌ا? بر مرکزُ‌الرأس کله‌ها? مبارکشان نهاده بودند که ب?‌اغراق، بر قامت هرکدامشان 20 ال? 30 سانت مف?د افزوده بود!
 
سخت ح?ران مانده بودم که ا?ن چه حالت?ست آخر!؟
 
به تک و تا افتادم تا شا?د بتوانم از م?ان انبوه کل?پس‌ها? عظ?م‌الجثه معلق در فضا، روزنه ?ا حفره‌ا? ?افته و حداقل دماغ حضرت استاد را از درون آن نظاره نما?م.
 
بد?ن سبب اندک? به جانب راست متما?ل گشتم. ?ک? از کل?پس‌ها که کأنه گربه پشمالو? چاق و چله‌ا? بر فرق مبارک صاحبش چمباتمه زده بود، جلو? د?دم را سد نمود!
 
پس اندک? به چپ خز?دم. کل?پس د?گر? که چون کدو? عظ?م و د?لاق? بر مغز صاحبش رو??ده بود، د?دم را مختل نمود!
 
بخ ناچار  به جلو خم?دم. کل?پس د?گر? که از شدت بزرگ?، آدم?زاد را ?اد هندوانه‌ها? عظ?م‌الجثه شب‌ها? چله م?‌انداخت تا خود لوز‌المعده‌ام دخول نمود!!!
 
استغفرالله! از آن انتها و از م?ان آن کل?پس‌ها آسمان خدا هم هو?دا نبود دماغ استاد که سهل است...!
 
جالب ا?ن بود که ا?ن صاحب کل?پس‌ها هر از چند گاه? کله‌هاشان را م?‌جنبان?دند!! جا?تان خال?! آدم?زاد ?اد سمفون?‌ها? موزارت م?‌افتاد!!! بالا پا??ن! بالا پا??ن! بالا..... استغفرالله!
 
مقنعه‌هاشان به برکت ا?ن کل?پس‌ها? طو?ل‌القامت، حُکم دامن‌ها? م?ن?‌ژوپ? را ?افته ‌بود که رو? گردنشان پوش?ده باشند! چ?ز? را که نم?پوشان?د ه?چ؛ دو مَن هم به قِر و غمزه‌‌شان افزوده بود!  گردن‌هاشان از 180 زاو?ه هو?دا بود!
 
خلاصه که خاک بر فرقم باج?! ع?ش بعض? ذکورِ حاضر در کلاس، اَکمل گشته و معقول ک?فور شده بودند!
 
زمان حضور و غ?اب، هرقدر به جانب?ن خز?ده و بالا و پا??ن پر?د?م و گردنمان را افراشت?م که حضرت استاد از م?ان هزارتو? کل?پس‌ها? تُپل‌مُپل، ا?ن بنده را رو?ت نما?د، نشد که نشد! زه? خ?ال باطل! ف?ل و فنجان بود?م والاّ!!!
 
 
***
 
 
القصه...
آن روز از افاضات حضرت استاد که چ?ز? عا?دمان نشد، اما به گمانم کم‌کَمَک داشت?م م?‌فهم?د?م آخرالزمان و دو کلّه‌ا? و کوهان‌شتر? ?عن? چه...!
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۶
سرباز گمنام

حجاب

طنز

نظرات  (۱)

۳۱ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۳۷ ب? تو به سر نم?شود
در دوره آخر الزمان دختران سر خود را مانند کوهان شتر درست م?کنند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">