منتظران آقا(عج)

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
  • ۱۴ تیر ۹۳، ۰۰:۰۹ - س
    سلام

شهردار که بود ، به کار گزینی گفته بود از حقوقش بگذارند روی پول کارگرهای دفتر. بی سرو صدا، طوری که خودشان نفهمند.

 

حمید سه ساله بود که مادرشان فوت کرد. از آن موقع نامادری داشتند. مثل مادر خودشان هم دوستش داشتند. رفتیم خانه شان ؛ بیرون شهر. بهم گفت « همین جا بشین من می آم.» دیر کرد. پاشدم آمدم بیرون ، ببینم کجاست. داشت لباس می شست؛ لباس برادر و خواهر های ناتنیش را . گفت « من این جا دیر به دیر می آم. می خوام هر وقت اومدم، یه کاری کرده باشم.»

 

شهر دار ارومیه که بود، دوهزار و هشت صد تومان حقوق می گرفت. یک روز بهم گفت« بیا این ماه هرچی خرجی داریم رو کاغذ بنویسیم، تا اگه آخرش چیزی اضافه اومد بدیم به یه فقیر.» همه چی را نوشتم ؛ از واکس کفش گرفته تا گوشت و نان و تخم مرغ. آخر ماه که حساب کردیم، شد دوهزار و ششصد و پنجاه تومان. بقیه ی پول را داد لوازم التحریر خرید، داد به یکی از کسانی که شناسایی کرده بود و می دانست محتاجند. گفت « اینم کفاره ی گناهای این ماهمون.»

 

باران خیلی تند می آمد. به م گفت « من می رم بیرون» گفتم « توی این هوا کجا می خوای بری؟» جواب نداد. اصرار کردم . بالاخره گفت « می خوای بدونی؟ پاشو تو هم بیا. » با لندروز شهرداری راه افتادیم توی شهر. نزدیکی های فرودگاه یک حلبی آباد بود. رفتیم آنجا. توی کوچه پس کوچه هایش پر از آب و گل و شل. آب وسط کوچه صاف می رفت توی یکی از خانه ها. در خانه را که زد، پیرمردی آمد دم در. ما راکه دید، شروع کرد به بد و بی راه گفتن به شهردار. می گفت « آخه این چه شهردایه که ما داریم؟ نمی آد یه سری به مون بزنه ، ببینه چی می کشیم.» آقا مهدی بهش گفت «خیله خب پدرجان . اشکال نداره . شما یه بیل به ما بده، درستش می کنیم؟» پیرمرد گفت « برید بابا شماهام! بیلم کجا بود.» از یکی از هم سایه ها بیل گرفتیم. تا نزدیکی های اذان صبح توی کوچه ، راه آب می کندیم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۱۲
سرباز گمنام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۰۸
سرباز گمنام

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۰۶
سرباز گمنام

توبه

گاهی اگر دعایت مستجاب نشد، برو و گوشه ای بنشین...
زانوهایت را بغل بگیر و یک دل سیر گریه کن...
شاید لازم باشید میان گریه هایت بگویی«اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا»
خدایا! ببخش آن گناهانم را که دعایم را حبس کرده است...



برگرفته شده از وبلاگ ستاره ها(mihan122.blog.ir)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۰۱:۵۷
سرباز گمنام


در نماز

از پای تو تیر می کشند و

عین خیالت نیست!

تازه می پرسی

این خون ها

روی سجاده چیست؟!

ولی وقتی

من به نماز می ایستم

گویا تیربارانم می کنند

این قدر درد آورست برایم

شاید هم بیشتر!

اصلا عین خیالم نیست

که یعنی نماز می خوانیم

بلا به نسبت!



einlam.ir

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۰۱:۴۸
سرباز گمنام

بانوی چادری ام

تو خود حرم زینبی و

چادر سیاهت

مدافع حرم!



منبع:عین. لام

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۳ ، ۱۸:۵۲
سرباز گمنام

همیشه وقتی از حجاب وحیا حرف میزنیم از خانم ها میگیم ...

از چادری ها میگیم....

اما امروزمیخوام بگم...

سلامتی هر پسری که ریش داره وبهش میگن پاچه بزی و خم به ابرو نمیاره...

سلامتی اونیکه پاتوقش مزار شهداس نه باشگاه کامبیز بدنساز...

سلامتی کسی که جای پرورش اندام وتزریق بازو پرورش ایمان میکنه وخودسازی...

سلامتی پسری که سَرشو خم میکنه تا سنگ فرش خیابونا ،

نه رودروی ناموس مردم....

سلامتی هرچی پسره که بلوز معمولی میپوشه و شلوار کتون

نه لباس های تنگ وشلوار جاستین...

سلامتی اونی که نه مدونا میشناسه نه شکیرا والیزابت تیلور ...

دختر رویاهاشم سلنا گومز نیست...

سلامتی اون مردی که وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشسته نمی ره وسطشون بشینه...

سلامتی اون پسری که نماز اول وقتش حجته...

سلامتی هرکی که پیشش،روبروش ،کنار دستش

تو کلاس با امنیت میشینی وانگارنه انگار کنارش دختر نشسته...

سلامتی اون پسری که بعد امتحان نمیره پیش همکلاسی های مونث وبگو بخند رابندازه

به بهانه ی امتحان...

سلامتی اون پسری که حاضره دخترا بهش بگن مَریض ولی اون وا نده...

سلامتی اون آقایی که ظهر تو دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه

وآستیناش بالا وآب میچکه

جوراباشم از جیباش آویزونه

مهم نیست دخترای جفنگ دانشگاه مسخرش کنن

سلامتی اونی که تو تابستون میره اردوی جهادی نه صفا سیتی با دوستاش (!) توشمال

سلامتی هرچی پسرخوب این جوریه ...
اما دختر ها چی :
هستن دخترایی که نگران پاک شدن آرایششون نیستن،چون آرایش ندارن...

و صورتشون بی آرایش زیباست...

با روسرشون گنبد و امام زاده درست نمیکنن...

دخترایی که وقتی یه پسر پولدار میبینن دلشون نمی لرزه ...

چون دلشون دله نه ژله...!

هستن دخترایی که با دیدن ماشین پسرا کف نمیکنن ....

چون اینا دخترن نه دلستر...!


هستن دخترایی که زندگی رو با یه زیارت مشهد شروع میکنن ...

چون دنبال سعادتن نه مادیات...!

صبر میکنند برای خدا رضای خدا...

سلامتی همشون..........صلوات..


منبع: پایگاه خبری کاسب امین
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۳ ، ۱۸:۴۱
سرباز گمنام
بعضی از بچه هاخیلی بی میل غذامی خوردند
 کسی که آنهارانمی شناخت فکرمی کردبیمارهستند،
 به قول معروف،خوردن را زیادجدی نمی گرفتند
 وهروقت کسی ازآن هامی پرسید:"چرادرست غذانمی خوری؟" 
می گفت:"برادر اشتهایم عینکی شده"
یعنی چیزی نمانده تاکورشود!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۴
سرباز گمنام


به نظر شما بعدی چیه؟؟؟
پ.ن :به نظر من دو حالت وجود داره
1- همین روسری هم نیست...
2- مولامون امام زمان(عج) ظهور کردند و...
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۳ ، ۱۳:۰۷
سرباز گمنام

چندسال پیش در همین دوران عده ای به خیابان ها ریختند و کشتند و آتش زدند و خیانت کردند. افرادی که به دستور عده ای قدرت طلب که شهوت قدرت و پست و مقام کورشان کرده بود و نام خودشان را اصلاح طلبگذاشته بودند پس از انتخابات پرشکوه سال 88 و شکست سنگین از مردم به منظور گرفتن انتقام از ملت به بهانه تقلب و مشروعیت نداشتند نظام دستور اغتشاش و شورش را صادر کردند.

عده ای از طرفدارانشان هم که از همه جا بی خبر بودند در دام قدرت طلبان افتادند و حس خود چگوارا پنداری به آنها دست داد و خود را قهرمان جنبش‌های انقلابی دانستند و به خیابان ها ریختند و تا توانستند به کشور خیانتکردند.

کلاه گشاد سبز بر سر فتنه گران

اما حالا در سال 93 در همان نظامی که می گفتند مشروعیت ندارد همان عده قدرت طلب در خیلی از پست ها و مقام های دولتی مشغول به کار شده اند و دیگر خبری از آن حرف های چند سال پیش نیست و انگار این وسططرفدارانشان باید قربانی شهوت قدرت آنها می شدند و عده ای  کشته ، عده ای زخمی و عده ای بازداشت.

بعضی ها هم در خانه های خود پاهایشان را روی هم گذاشته اند و سر وقت غذایشان را میل می کنند و این وسط کلاه گشاد بر سر کسانی رفت که خود را شیفته این افراد می دانستد. همان هایی که مدام فریاد می زدندرأی من را پس بدهید! البته شعار آنها درست بود اما مخاطبشان را شتباه گرفته بودند.

فته گران باید بدانند رأی شما را آنهایی باید پس بدهند که شمارا فریب داده اند و امروز در پست و مقام های دولتیهمان نظامی که می گفتند مشروعیت ندارد به ریش من و شما می خندند.


منبع:معبر سایبری فندرسک

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۰۲:۴۲
سرباز گمنام

همه دور هم نشسته بودیم. یکی از بچه ها که زیادی اهل حساب و کتاب بود و دلش می خواست از کنه هر چیزی سر در بیاورد گفت:" بچه ها بیایید ببینیم برای چه اومدیم جبهه" و بچه ها سرشان درد می کرد برای اینجور حرف ها البته با حاضر جوابی ها و اشارات و کنایات خاص خودشان همه گفتند:" باشه"

از سمت راست نفر اول شروع کرد:" والله بی خرجی مونده بودم. سر سیاه زمستونی هم که کار پیدا نمیشه گفتیم کی به کیه می رویم جبهه و می گیم برای خدا آمدیم بجنگیم."

بعد با اینکه همه خنده شان گرفته بود او باورش شده بود و نمی دانم تند تند داشت چه چیزی را می نوشت.

نفر بعد با یک قیافه ی معصومانه ای گفت:" همه می دونن که منو به زور آوردن جبهه چون من غیر از این که کف پام صافه و کفیل مادرم هستم و دریچه ی قلبم گشاد شده خیلی از دعوا می ترسم، سر گذر هر وقت بچه ها با هم یکی به دو می کردند من فشارم پایین می آمد و غش می کردم."

دوباره صدای خنده ی بچه ها بلند شد و جناب آقای کاتب یک بویی برده بود از قضیه و مانند اول دیگر تند تند حرفهای بچه هارا نمی نوشت. شکش وقتی به یقین تبدیل شد که یکی از دوستان صمیمی اش گفت:" منم مانند بچه های دیگه ، تو خونه کسی محلم نمی گذاشت، تحویلم نمی گرفت، آمدم جبهه بلکه شهید بشوم و همه تحویلم بگیرند."


منبع:نشریه خاکریز انتظار

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۷:۳۰
سرباز گمنام

سلام همسنگران

از این که بازهم به این حقیر لطف داشتید و قدم رنجه فرمودید ممنونم

و امیدوارم بتونم مطالب های مفید و ارزشمندی رو اینجا قرار بدم

متاسفانه پست هایی که از بلاگفا به اینجا منتقل کردم یه خورده مشکل داره و حرف"ی" رو نمی خونه

که از این بابت عذر می خوام!

التماس دعا

یاعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۳ ، ۰۲:۳۴
سرباز گمنام


یادمان هست زمانی که مانتو وارد ایران شد بسیار گشاد و بلند بود اما بعضی ها گفتند اسراف در اسلام حرام است و نباید این قدر پارچه حرام کنیم پس هر سال سانتی از مانتو را کم کردند تا اینکه الآن اسمش را نمی توان مانتو گذاشت و بهتر است بگویم پیراهن.

کم کم همین اتفاق نیز برای شلوار خانم ها افتاد. شلوار گشاد و راحت جای خودش را به ساپورت داد و اول ساپورت را در خانه ها می پوشیدند وبعد راه به مهمانی ها باز کرد و کم کم وارد کوچه و خیابان شد.

این نوع کشف حجاب را قبلاً در زمان رضاخان دیده بودیم. شاید کشف حجاب نرم بهترین نامی باشد که بتوان روی این نوع کشف حجاب گذاشت. یعنی همه چیز به آرامی و با مرور زمان صورت می گیرد و یکباره به اوج و شدتخود می رسد. ابتدا چشم ها و افکار را عادت می دهند و بعد از عادت چشم ها و افکار ضربه نهایی را وارد می سازند.

ساپورت مردانه ، هویت زنانه

و حالا که چشم ها و افکار ما را عادت داده اند هر روز به فکر زدن ضربه ای تازه به فرهنگ و هویت ایرانی اسلامی ما هستند و این بار نوبت به بی هویتی مردان ماست.

ساپورت مردانه ضربه جدیدیست که به وسیله آن می خواهند غیرت مردانه ما را هدف بگیرند. اصولاً ساپورتماهیتی زنانه دارد و پوشیدن آن توسط مردان درست مانند آن است که مردان لباس زنانه به تن کنند.

اولین نشانه های این کشف حجاب نرم را می توان در برنامه بفرمایید شام شبکه من و تو دید. در یکی از برنامه های بفرمایید شام که با حضور چهار نفر در دور یک میز شکل می گیرد این بار دو زن و دو مرد حضور داشتند که با الزام این شبکه انگلیسی زن ها لباس مردان و مردان لباس زن ها را به تن کردند.  

ساپورت مردانه ، هویت زنانه

ساپورت مردانه آن قدر ضایع است که با پوشیدن آن توسط مردان حتی در محافل شخصی و خانوادگی کسی از آن استقبال نکند ولی اینکه بعضی ها برای اینکه از مد عقب نیفتند حاضرند در بعضی مواقع خفت بکشند و هرذلتی را قبول کنند تا از مد عقب نیفتند بسیار جالب است. گروه دیگری که از این نوع پوشش زنانه استفاده خواهند کرد مردان همجنس باز هستند.

اما همان طور که بیان شد این نوع پوشش برای مردان آن قدر ضایع است که حتی در کشورهای غربی نیز از این نوع پوشش توسط مردان استقبال نشده است. حتی ساپورت زنانه آن قدر که توسط زنان ما استفاده می شود درکشور های غربی استفاده نمی شود و این نشانگر این است که استفاده کنندگان از ین نوع پوشش عقده مدگرایی دارند و دچار کمبو مد هستند.

راه چاره چیست؟

بهترین راه برای جبران کمبود های مد همچنین مبارزه با مدهای غربی تشکیل کارگروه شناخت و مقابله و طراحی مد است. وظیفه این کارگروه شناخت مدهای غربی که با هویت ایرانی اسلامی ما مغایرت دارد وجلوگیری از تبلیغ این نوع مد در کشور است و همچنین تولید و حمایت از مد جدید ایرانی و اسلامی برایمقابله با مد های غربیست. متأسفانه شرکت تولید کننده مد های مغایر با شئونات ایرانی و اسلامی بهراحتی و آزادانه در فضای مجازی در حال تبلیغ مد های خود هستند و هیچ نهادی با آنها برخورد نمی کند. این کارگروه می تواند با تبلیغ مد های ایرانی اسلامی در شبکه های تلویزیونی و در فضای مجازی و جلوگیری از تبلیغ مد های غربی در کشور سهم بسیار زیادی را برای حفظ هویت ایرانی اسلامی ما داشته باشد.

ساپورت مردانه ، هویت زنانه

 کلامی از ناخدای انقلاب : فرهنگ مثل هوایی است که چه بخواهیم چه نخواهیم باید تنفس کنیم، بنابراین اگر تمیز باشد یا آلوده، اثر متفاوتی را برجامعه و کشور خوا هد داشت. همه رفتارهای روزمره، عادات و «نگاه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی» مردم از فرهنگ آنها الهام می گیرد، بنابراین باورهای فرهنگی به همه مسائل و عرصه های دیگر سایه می اندازد و مهمتر است. مسئولان فرهنگی، باید با حساسیت و هوشیاری مراقب رخنه های بسیار خطرناک فرهنگی باشند و به وظایف ایجابی و دفاعی خود در این زمینه عمل کنند.




۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۱۷:۰۰
سرباز گمنام

نقطه تمرکز زن مسلمان از د?دگاه نظر?ه پرداز کانادا??

نوع نگاه غرب? ها به زن باعث شد زن از زن بودنش و همسر بودن و مادر بودن خود تغ??ر هو?ت داده و به دنبال کار و اشتغال رفته و بد?ن ترت?ب سن ازدواج و ب? بند و بار? ها? خ?ابان? افزا?ش ?افت و زن به ?ک کالا? تجار? تبد?ل گرد?د.

نقطه تمرکز زن مسلمان از د?دگاه نظر?ه پرداز کانادا??


 

مقا?سه نگاه غرب با نگاه متعال? و انسان? اسلام به مساله زنان، موضوع? است که مشخص کننده راه غرب? ها در ا?ن زم?نه است و نشانگر آن که پ?رو? از راه و روش غرب در ا?ن زم?ه م? تواند چه عواقب سوئ? به همراه داشته باشد.

زن از د?دگاه اند?شمندان اسلام?؛مبدا همه سعادت‏ها از دامن زن بلند م?‏شود

رسول اکرم(ص): جبر??ل به من خبر داد و درباره زنان مرتب به من سفارش م? کرد، به گونه ا? که گمان کردم مرد حق ندارد به زنش اف بگو?د. جبر??ل ا?ن گونه توص?ه م? کند: ا? محمد تقوا را در مورد زنان رعا?ت کن?د، ... نسبت به ا?شان دلسوز باش?د و قلب شان را نسبت به خود پاک?زه گردان?د تا در کنارتان بمانند؛ آنان را ناخوش ندار?د و بر آنان غضب نکن?د و چ?ز? را که به ا?شان داده ا?د، جز با رضا?ت و اجازه آنها ، از ا?شان نگ?ر?د.  (مستدرک الوسائل/ج14/ص252)

حضرت امام خم?ن?(ره):زن انسان است. آن هم ?ک انسان بزرگ. زن مرب? جامعه‌است. از دامن زن انسان‏ها پ?دا م?‏شوند. مرحله اول مرد و زن صح?ح، از دامن زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به‏وجود زن است. زن با ترب?ت صح?ح خودش انسان درست م?‏کند و با ترب?ت صح?ح خود ش‏کشور را آباد م?‏کند. مبدا همه سعادت‏ها از دامن زن بلند م?‏شود. زن مبدا همه سعادتها با?د باشد.( صح?فه نور، ج ??، ص ???).

رهبر معظم انقلاب: زن را به عنوان ?ک موجود? که م? تواند برا? اصلاح جامعه ?ا پرورش انسان ها? والا بشود نگاه کن?د تا معلوم شود که زن ک?ست و آزاد? او چگونه است

استاد شه?د مطهرى زن و مرد دو ستاره اند در دو مدار مختلف, هرکدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت کند… شرط اصلى سعادت هریک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشرى, این است که دو جنس هریک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند. آزادى و برابرى آن گاه سود مى بخشد که هیچ کدام از مدار و مسیر طبیعى و فطرى خویش خارج نگردند. آنچه در آن جامعه ناراحتى آفریده قیام برضدّ فرمان فطرت و طبیعت است نه چیز دیگر

زن از د?دگاه اند?شمندان غرب?؛زنان،گربه، پرنده و در بهتر?ن حال گاو باق? م? مانند

ارسطو( ف?لسوف ?ونان باستان): زن چ?ز? ن?ست مگر مرد ناکام، خطا? طب?عت و حاصل نقص? در آفر?نش.

برتولت برشت(نما?شنامه نو?س و کارگردان تئاترو شاعر آلمان?): با?د از زن استفاده کرد و هنگام? که مقصودت را برآورد، دورشان انداخت.

ژان ژاک روسو (ف?لسوف و نو?سنده فرانسو?) : هرگونه آموزش زن با?د توسط مرد باشد و زن برا? آن ساخته شده که تسل?م مرد باشد و ب? عدالت? ها? او را تحمل کند.

ن?چه(ف?لسوف بزرگ آلمان?): زن قادر به دوست? ن?ست، زنان،گربه، پرنده و در بهتر?ن حال گاو باق? م? مانند. وقت? نزد زن م? رو? شلاق را فراموش نکن.

ناپلئون( نخست?ن امپراطور فرانسه): زن نبا?د اند?شه اش با نور? از ته دن?ا روشن شود. دختر و زن از خصوص?ات شهروند? محروم هستند.

در جاهل?ت مدرن شخص?ت زن زنده به گور م? شود

و?ل دورانت( نو?سنده و تار?خ نگار مشهور قرن 19): آزاد? زن در قرن ب?ستم از عوارض انقلاب صنعت? است؛ زنان، کارگران ارزانتر? بودند و کارفرما?ان، آنان را بر مردان سرکش سنگ?ن ق?مت ترج?ح م? دادند.

دکتر تون? گرنت: حق?قتا ما تا چه اندازه آزاد شده ا?م؟ در پس ظاهر فر?بنده کامل و خودکفا? بس?ار? از زنان امروز?، موجود? عصب? و غمگ?ن نهفته است. اگر او پ?ش از ا?ن در بند خانه و شوهر و فرزندانش  بوده است اکنون غالبا با کار، اعت?اد به مواد مخدر و ?ا الکل به زنج?ر کش?ده شده است. حذف احساسات طب?ع? و متانت زنانه، به زن متجدد? که در حسرت رها?? از ا?ن ستمد?دگ? جد?د م? سوزد، لطمه ز?اد? وارد م? کند.

در انقلاب صنعت?، زن ن?رو? ارزان ق?مت کارخانه ها بود و کارخانه ها به وس?له آنان اقدام به تول?د انبوه نمودند و با?د انبارها? پر از کالا? خود را حالا خال? م? کردند بنابرا?ن بهتر?ن راه تبل?غات را باز هم در زنان دانسته و او را و?تر?ن کالاها? خود قرار دادند.?عن? از جسم زن و جاذبه ها? او بهره بردار? نمودند و هرگز از خلاق?ت، مد?ر?ت و عواطف زنان استفاده نکردند.

ا?ن نوع نگاه به زن باعث شد تا در کشورها? اروپا?? و امر?کا??؛ ازدواج، تشک?ل خانواده، همسردار? و ترب?ت فرزند به عنوان ارزش ها? ?ک زن در ?ک جامعه سالم و کارآمد به ضد ارزش تبد?ل گردد و زن از زن بودنش و همسر بودن و مادر بودن خود تغ??ر هو?ت داده و به دنبال کار و اشتغال باشد( آنچه که سرما?ه داران غرب? به دنبال آن بودند) بد?ن ترت?ب سن ازدواج و ب? بند و بار? ها? خ?ابان? افزا?ش ?افت و زن به ?ک کالا? تجار? تبد?ل گرد?د.

سوزان فولاد?( نو?سنده و روزنامه نگار امر?کا??): مطالعات روانشناس? گوناگون نشان داده که دختران مجرد و بانوان شاغل از افسردگ? شد?د همراه با خستگ? مفرط، رنج م? برند.

ج?سکا اندرسون( پزشک زنان در امر?کا و نو?سنده کتاب افتخار مادر بودن): فرهنگ مصرف? غرب، اصل را بر اشتغال زن در ب?رون از خانه گذاشته است و ا?ن باعث فشار روز افزون روح? و روان? بر زنان و مادران جوامع غرب? شده است. لذا در دهه ها? اخ?ر، شاهد بازگشت داوطلبانه زنان شاغل به عرصه خانواده و اح?ا? وظا?ف مادرانه بوده ا?م.

نقطه تمرکز زن مسلمان از د?دگاه نظر?ه پرداز کانادا??

دکتر هنر? مکو( نظر?ه پرداز کانادا??): نقط تمرکز زن مسلمان، خانواده اوست، آش?انه ا? که فرزندانش در آن به دن?ا م? آ?ند و بالنده م? شوند، او سازنده ا?ن آش?انه و ستون? است که نگهدارنده زندگ? معنو? خانواده است، فرزندان را پرستار? کرده و آن را ترب?ت م? کند و برا? همسر خود حام? و پناهگاه است. در مقابل، ملکه ز?با?? امر?کا?? جلو? چشم م?ل?ون ها ب?ننده تلو?ز?ون? عر?ان م? خرامد. او ?ک فم?ن?ست است، جزو دارا?? ها? عموم? است. او به همه کس تعلق دارد، ...او هم?شه خو را به حراج م? گذارد.

جراح? ها? ز?با?? و وسا?ل منزل، لوازم ضرور? دست?اب? به سلامت?، خوشبخت? و ز?با?? ظاهر? هستند

دونالد ب? ر?نزل?( استاد روانپزشک دانشگاه کانزاس امر?کا): هر چ?ز? که باعث تضع?ف خانواده م? شود، در نها?ت منجر به تضع?ف جامعه م? شود. امر?کا به طور خاص و به طور کل? جوامع غرب? روز به روز دچار آشفتگ? ب?شتر? م? شوند. با گذشت زمان، هنجارها? فرهنگ? ، سنت? و ارزش ها، کم رنگ تر م? شوند. مصرف مواد مخدر، خشونت، جرم و خ?انت، خودکش? در م?ان نوجوانان، باردار? ها? نامشروع، سقط جن?ن و ب?مار? ها? مقاربت? از جمله ا?دز به شدت رشد کرده و خشونت و هرزه نگار? در رسانه ها فراگ?ر شده است. به طور گسترده تبل?غ م? شود که جراح? ها? ز?با?? و وسا?ل منزل، لوازم ضرور? دست?اب? به سلامت?، خوشبخت? و ز?با?? ظاهر? هستند.

جوامع غرب? امروزه به ا?ن نت?جه رس?ده اند که آنچه آنان را به پ?شرفت و سعادت م? رساند داشتن خانواده ا? مستحکم است که زن پاک و سالم آن را م? سازد. پس بدون شک با پ?اده ساز? سبک زندگ? غرب? هرگز ما به سرمنزل مقصود نخواه?م رس?د و ا? کاش ا?ن مهم فرهنگ ساز? شود که مطابق کلام صادقان معصوم از جمله امام باقر(ع)، در زمان ظهور منج? عالم بشر?ت حضرت مهد?(عج)، پنجاه تن از س?صد و اند? ?ار مخصوص ا?شان، زنان م? باشند. پس امروز و در عصر حاضر ما زنان مسلمان ا?ران اسلام? ، ?اران امام زمانمان خواه?م بود اگر بر س?ره الگو? ب? همتا? بانو? دوعالم حضرت فاطمه معصومه(س)، سبک زندگ? مان را مز?ن و منقش کن?م و با ا?مان، بص?رت و علم اندوز? نگهدارنده ا? مطمئن برا? زندگ? معنو? خانواده خود باش?م.

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۲۶
سرباز گمنام

گروه فرهنگ? «خبرگزار? دانشجو»- فرهان؛ آن ا?ام که استخوان‌ها?مان به تازگ? بنا? ترک?دن و قد‌کش?دن را گذاشته بود، آن ا?ام که دماغمان کم‌کم داشت به قاعده ?ک نارگ?ل، قلمبه م?‌شد و سفره صورتمان جولانگه انواع جوش‌ها? XX Large و XXX large شده بود، خلاصه آن ا?ام که نَنِه جانمان به تازگ? فهم?ده بود که ما کم‌کم دار?م خرسِ گنده م?شو?م! بله آقا‌جان، در ا?ام نوجوان? ما خ?ل? کتابخوان بود?م! خ?ل?...
 
گردنمان هم?شه قوز?ده بود و دماغمان تو حلق کتاب چپ?ده! ب?‌‌ادب? م?شود، گلاب به روتان، ب?ت‌الخلاء هم در مع?ت کتاب ها?مان مُشَرَّف م?شد?م! خلاصه که خرخوان کامل‌ُالع?ار? بود?م برا? خودمان!
 
همان موقع‌ها بود که تو? ?ک? از کتاب‌ها?مان خواند?م آخر‌الزمان که م?‌شود، ?عن? وقت? دن?ا به تهِ تهش نزد?ک م?شود، زنان، ?ک جور ناجور? م?‌شوند. پسِ کله‌شان را کأنَّه کوهان شتر م? نما?ند و دو کلّه‌ا? م?‌شوند و‌...
 
کوهان شتر!!!؟؟؟ ?اللعجب! چشمان وق‌زده‌مان رو? جملات خشک?د! با خودمان نال?د?م که العجب ثُم العجب! کلّه‌? گردالو?? چه طور? م? شود کوهانِ شتر?؟ ا? بابا! دوکله‌ا? چه ص?غه‌ا?ست د?گر...؟!
 
در آن ا?ام، چند‌روز? گردن قوز?ده‌مان را صاف نمود?م و  در اطراف و اکناف، دَوَران داده و جماعت اناث ت?ر و طا?فه را از نظر گذران?د?م.
 
 ماشاءالله. ماشــاءالله، هزار الله‌اکبر! اُناثِ پ?رامون ما هرچند کله‌ها‌شان قِناس و کج و معوج و بعضاً شب?ه به ذوزنقه بود(!) ول? همه‌گ?شان ?ک جورا?? گردالو بودند. مقنعه‌هاشان هم که پسِ کله‌شان چسب?ده بود و رو?َش هم ?ک توپ چادر آن هم کِرِپ(!) کش?ده بودند. ا?نها کجا کوهان شتر کجا!
 
 استغفرالله! آخرالزمان? ها هم ?ک چ?ز?شان م? شودها!
 
آن روز با خ?ال راحت بازهم گردنمان را قوز?د?م و در مجمع‌الجزا?ر کتابها?مان فرو‌رفت?م.
 
 
***
 
 
سال‌ها گذشت...
 
بق?ه در ادامه مطلب


منبع: خبرگزار? دانشجو
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۰۷
سرباز گمنام